فتنه خوارج در شهادت حضرت علی علیه السلام(ع)
بررسی دقیق واژگان «خوارج» و «خارجی» در فرهنگ های لغت(2)، نمایان گر این نکته مشترک است که کلمه خوارج از فعل لازم خَرَجَ، یَخْرُجُ، خُرُوجا مشتق شده و به معنای بیرون رفتن است. این کلمه اگر با «عَلی» متعدی شود، دو معنای نزدیک به هم دارد: 1 در مقام پیکار و جنگ برآمدن؛ خَرَجَ عَلَیْهِ، أی بَرَزَ لِقِتالِه؛ آماده جنگ شد؛ 2 تمرد و شورش؛ خَرَجَتِ الرَّعِیَّةُ عَلَی المَلِک، أی تَمَرَّدتْ؛ ملت علیه شاه طغیان کرد.
معادل فارسی خوارج، واژه «شورشیان» است که از خروج به معنای دوم گرفته شده و مفهوم سرکشی در آن نهفته است؛ بنابراین، شورشیان و مخالفان حاکم وقت را «خارجی» می نامند.
خوارج در اصطلاح
در اصطلاح، خوارج به گروهی از مخالفان کتاب و سنّت اطلاق می شود که در نبرد صفین علیه امام علی علیه السلام شورش کردند وبا عقایدی مخصوص در «حروراء»(3) ساکن شدند و به علت خروجشان بر امام واجب الإطاعه، اسمِ «خوارج» بر آن ها نهاده شد.گروه پرخاش گری که در جنگ صفین، نخست پذیرش حَکَمیت را بر علی علیه السلام ، خلیفه شرعی و قانونی مسلمانان، تحمیل کردند و سپس با وی به مخالفت برخاستند.
گفتنی است: اگرچه در اصطلاح، از لفظ خوارج، گروهی که در اثنای جنگ صفین بر امام علی علیه السلام خروج کردند، متبادر می شود، ولی امروزه «اباضیان»(4) را نیز خوارج می نامند.
برخی از عقاید خوارج
خوارج، حضرت علی علیه السلام را به دلیل پذیرش حکمیت کافر قلمداد نموده و هر فردی را که راضی به این کار بود، از دین بیرون دانستند. آنان خلافت ابوبکر، عمر، نیمه اول خلافت عثمان و تا اواسط حکومت علی علیه السلام (قبل از پذیرش حکمیت) را باور داشتند و معاویه، عمروعاص و ابوموسی اشعری را نیز تکفیر می کردند.(5) پس از حضرت علی علیه السلام با خلفای اموی و عباسی نیز مخالفتی شدید داشتند؛ به خصوص از بنی امیه با دشنام های زشتی یاد کرده، همواره با آنان درگیر بودند.
این گروه به دلیل جمود، تحجّر فکری، جهل علمی وجهالت عملی، ناخواسته حکومت را به سوی معاویه سوق دادند و هنگام باز گشت امام علی علیه السلام از صفیّن، از لشکر آن حضرت جدا شده، با جمعیتی دوازده هزارنفری در حروراء اردو زدند و به راهزنی و فتنه انگیزی روی آوردند.
این گروه به دلیل جمود، تحجّر فکری، جهل علمی وجهالت عملی، ناخواسته حکومت را به سوی معاویه سوق دادند و هنگام باز گشت امام علی علیه السلام از صفیّن، از لشکر آن حضرت جدا شده، با جمعیتی دوازده هزارنفری در حروراء اردو زدند و به راهزنی و فتنه انگیزی روی آوردند. علی علیه السلام پیوسته با فرستادن سفیرانی آن ها را دعوت به بازگشت می نمود، ولی متأسفانه مؤثر نمی افتاد؛ ازاین رو چاره ای جز درگیری با آنان ندید. به هر روی، فتنه خوارج با اتمام جنگ «نهروان»(6) به ظاهر پایان پذیرفت.
خطر تفکرخارجی گری
خطر فتنه گری آن ها در ضربه زدن به اسلام و مسلمانان به اندازه ای بود که امام علیه السلام پس از رویارویی با آن ها وپایان جنگ نهروان، هنگامی که به کوفه بازگشت تا برای نبرد با معاویه آماده شود، در ضمن خطبه ای، قاطعیت برخورد با خوارج را مورد تمجید قرارداد و عکس العمل بجا و شجاعانه خود مقابل خوارج را ستود و فرمود:
«أیُّها الناسُ! فَإنّی فَقَأتُ عَینَ الفِتنَه ولَم یَکُن لِیَجَتَری ءَ عَلَیها اَحَدٌ غَیْری بَعدَ أن ماجَ غَیْهَبُها وَاشْتَدَّ کَلَبُها؛(7) ای مردم! این من بودم که چشم فتنه را در آوردم و کسی جز من جرأت چنین کاری را نداشت؛ آن گاه که امواج تاریک فتنه در همه جا گسترده و به آخرین درجه شدت رسیده بود».
پس از پایان نبرد نهروان و نابودی خوارج، یکی از اصحاب به گمان این که با کشته شدن خارجیان این جریان و طرز تفکّر برای همیشه پایان پذیرفته است خطاب به امام علیه السلام عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین! هَلَک َ القومُ بأجْمَعهِم؛ همه خوارج هلاک شدند»، ولی حضرت در جواب فرمود: «کَلاّ وَالله إنَّهم نُطَفٌ فی أصلابِ الرِّجال وَ قَراراتِ النِّساء کُلَََّما نَجَمَ مِنْهُم قَرنٌ قُطِعَ حتّی یَکونَ آخِرُهُم لُصُوصا سَلاّبین(8)؛ خیر، به خدا سوگند! چنین نیست؛ آن ها نطفه هایی در پشت مردان و رحم زنان خواهند بود و هر زمان که شاخی از آن ها سر برآورد، قطع خواهد شد تا این که سرانجامشان به دزدی و راهزنی پیوند خواهد خورد».
ریشه اصلی انحراف خوارج، جهالت، عناد و تندروی بود و این در تمام دوره های تاریخ تداوم دارد؛ بنابراین با کشته شدن چند تن از آنان نباید گمان کرد که کار پایان یافته است، بلکه باید دانست جهالت این گونه افراد همیشه آلتِ دست زیرکان و منافقان قرار می گیرد و از آن ها علیه مصالح اسلام بهره برداری می شود و این همان حقیقتی است که درپیش گویی حضرت از آینده شوم آن ها کاملاً مشهود است.
امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ای دیگر،ضمن خبر از تحولات سیاسی مصیبت بار، آینده خوارج را چنین وصف کرده است: «أما إنّکُم سَتَلْقَونَ بَعدی ذُلاً شاملاً و سَیْفا قاطِعا و أثَرةً یَتَّخِذُها الظّالِمون فِیکُم سُنَّةً(9)؛ آگاه باشید! به زودی پس از من خواری و ذلت سراسر وجودتان را فراخواهدگرفت و گرفتار شمشیر بُرّنده خواهیدشد و استبدادی بر شما حکومت خواهدکرد که برای ستم گران سنت و روش خواهد شد».
این پیش گویی امام علیه السلام ، برای آیندگان روشن شد و دیری نپایید که فردی به نام مَهْلَب بن ابی صُفره در زمان عبدالله بن زبیر و حَجّاج بن یوسف فرماندهی سپاه را بر عهده گرفت و قتل عام خوارج پرداخت. مَهلَب در پی قتل و غارت گری و ناامنی هایی که خارجیان در سرزمین های اسلامی به وجود آوردند، در شهرهای تُستَر (شوشتر)، بصره، اهواز، فارس،جرجان (گرگان)، کرمان، سابور (شاهپور)، کازرون، جیرفت و موصل با آن ها درگیرشد و شبانه روز از شهری به شهر دیگر به دنبالشان می گشت و هر جا آن ها را می یافت به قتل می رساند و اموالشان را مصادره می کرد. وی به جهت نابود کردن خارجیان مورد تشویق و تحسین حَجّاج قرار گرفت و ضمن دریافت جوایز نفیسی از او(10)، در سال 78 (ه .ق) به استانداری خراسان منصوب شد.(11)
عملکرد مهلب بر درستی گفتار امیرمؤمنان علیه السلام صحه گذارد و ذلت و خواری دائمی خوارج را ثابت کرد.
خوارج و شهادت امام علی علیه السلام
گرچه ردپایی از خارجیان را می توان درزمان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله مشاهده کرد(12)، ولی آن ها در جریان نبردصفین قدرت بروز پیدا کرده و جریان حَکَمیت را بر امام علی علیه السلام تحمیل کردند. خوارج بعدازماجرای ننگین داوری حکمین وخیانت عمروعاص و ابوموسی اشعری، همواره درپی فرصتی بودند تا به حضرت ضربه وارد کنند و به همین علت جنگ نهروان را بر حضرت تحمیل کردند. طبق پیش گویی امام علیه السلام ، در این نبرد کم تر از ده نفر از خوارج جان سالم به دربردند.(13)
باقی ماندگان از این گروه درپی نقشه ای برای قتل امام علی علیه السلام بودند و به گفته بسیاری از تاریخ نگاران، گروهی از خوارج بعد از شکست های مفتضحانه، توطئه ای بزرگ را پایه ریزی کردند که به قتل حضرت علی علیه السلام انجامید؛ آنان در موسم حجّ سال 39 (ه .ق) در مکّه گرد آمدند و درباره زمام داران به بحث پرداختند و از اعمال و رفتارشان انتقاد کردند و برای کشتن آن ها نقشه کشیدند. آن ها با یادآوری کشته های خود در نهروان برای آنان اشک ماتم ریختند و هم عهد شدند که دنیا دیگر برایشان خیری ندارد و باید در راه خدا جانشان را فدا نمایند!
سرانجام، خارجیان به این نتیجه رسیدند که همه فتنه ها از علی بن ابی طالب، معاویة بن ابی سفیان و عمرو بن عاص برمی خیزد و باید امت اسلام را از دست این پیشوایان گمراهی نجات داد تا جامعه اسلامی طعم خوشی و راحتی را بچشد؛ از این رو سه خارجی متعصب داوطلب اجرای این نقشه شدند؛ عبدالرحمن بن ملجم مرادی(14) قتل علی علیه السلام را به عهده گرفت و بَرَک بن عبیداللّه تمیمی مأمور کشتن معاویه گردید و عمرو بن بکر تمیمی نیز عهده دار قتل عمروعاص شد. این سه ضمن هم قسم شدن با یکدیگر، پیمان بستند که در شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری(15) این نقشه را عملی کنند، سپس هر یک راهی مقصد خود شدند.(16)
بَرَک بن عبیداللّه در شام توانست شمشیری بر ران معاویه فرود آورد و او را مجروح کند و به گفته برخی تاریخ نگاران، معاویه با این ضربت تا ابد مقطوع النسل گردید(17)، ولی عمرو بن بکر در مصر موفق به ترور عمروعاص نشد؛ زیرا عمرو به جهت درد شکم، در آن روز برای نماز حاضر نشد و به جای خود خارجة بن حذافه رئیس داروغه را برای اقامه نماز فرستاد که وی با شمشیر عمرو بن بکر از پا درآمد.(18)
ابن ملجم نیز به کوفه آمد و با دوستان خارجی خود ملاقات کرد، ولی آنان را از قصد خود آگاه نساخت، تا این که روزی با گروهی از قبیله «تیم الرباب» ملاقات نمود که برای کشته شدگان خود در نهروان نگران بودند. در همین روز وی با دختری بنام «قطام» آشنا شد که سرآمد جمال و زیبایی بود و پدر و برادرانش در نهروان کشته شده بودند. ابن ملجم، عاشق این دختر شد و به وی پیشنهاد ازدواج داد، ولی قطام یکی از شرط های ازدواج با او را قتل امام علی علیه السلام قرار داد.(19)
به این ترتیب ابن ملجم از کتمان نمودن قصد خود دست کشید و با همدستی وردان بن الماجد تمیمی (پسرعموی قطام) و شبیب بن بجره و فردی که از طرف عمروعاص وکیل بود و نوشته ای صد هزار درهمی در دست داشت و تحریکات اشعث بن قیس، در سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه مولای متقیان را به شهادت رساند.(20)
نکته قابل توجه این که: به گفته برخی تاریخ نویسان، ابن ملجم با شعار «الحکمُ للّه یاعلی لا لَکَ»؛ حکم فقط از آن خداست نه از طرف تو ای علی!»، شمشیرش را مقابل امام علیه السلام بلند کرد؛ یعنی هنوز بر عقیده خارجی گری خود باقی بوده است.(21)
شناسایی قاتلان واقعی امام
در نگاهی سطحی، به نظر می رسد سه نفر خارجی در اقدامی شخصی توطئه ترور حضرت علی، معاویه و عمروعاص را پی ریزی کردند و حضرت هم به دست ابن ملجم کشته شد، ولی با ژرف نگری درمی یابیم که این توطئه از سوی گروه خوارج طراحی شده بود که به دست این سه نفر عملی گردید؛ زیرا:
اولاً: بیش تر روایات تاریخی بر این واقعیت تأکید دارند که گروهی از خوارج در مکّه گرد هم آمده، این توطئه را پایه ریزی کردند و این سه نفر داوطلب اجرای نقشه شدند. تاریخ نویسان، ضمن ثبت اجتماع این گروه در مکّه، تصریح کرده اند که اینان از خوارج بوده اند.(22)
ثانیا: به نقل بیش تر تاریخ نگاران، ابن ملجم جزء همان نُه نفر خارجی است که از جنگ نهروان جان سالم به در بردند.
ثالثا: هم چنان که گذشت، خوارج کوفه وقتی از قصد ابن ملجم آگاهی یافتند، او را در این کار شوم یاری کردند.
رابعا: تکرار شعار معروف خوارج از زبان ابن ملجم در لحظه فرود آوردن شمشیر بر فرق امام علی، دلیل دیگری بر خارجی بودن قاتل امام است.
با وجود این شواهد، برخی از محققان، ضمن اجتماع خوارج در مکّه و ترغیب سه نفر برای قتل حضرت علی علیه السلام ، معاویه و عمروعاص، می گویند: «برفرض صحّت این مطلب، این سه نفر داوطلب، اصلاً جزء خوارج نیستند و انتساب آن ها به خوارج درست نیست».(23)
اینان، اشعث بن قیس و معاویة بن ابی سفیان را در توطئه قتل امام علی علیه السلام متهم کرده، می گویند: «خوارج، ابن ملجم را بر این کار ترغیب نکردند، بلکه آن ها از کشتن علی مبرّا هستند؛ در حالی که اشعث، بعد از شهادت علی همیشه تلاش می کرد تا خوارج را به این کار متهم کند و در این راه، گام های مؤثری برداشت و توانست تا حدودی نزد افکار عمومی، خوارج را قاتلان اصلی امام معرفی کند».(24)
در جواب این شبهه باید گفت :
اوّلاً: در منافق بودن اشعث و ارتباط مخفیانه وی با معاویه تردیدی نیست، ولی همه اَسناد دست اول تاریخی، قاتل علی علیه السلام را از خوارج می دانند. خوارج به دنبال کینه ای که از حضرت در جریان حکمیت و سپس در جنگ نهروان بر دل داشتند، او را مهدورالدم دانسته، سرانجام او را در محراب مسجد کوفه به شهادت رساندند.
ثانیا: گرچه معاویه آرزوی قتل علی علیه السلام را در دل داشت، ولی طبق شواهد تاریخی، وی از توطئه شوم سحرگاه نوزدهم رمضان بی خبر بود و زمانی که «برک بن عبیدالله» را بعد از ترور نافرجام معاویه نزد وی آوردند، او جهت رهایی از بند معاویه راز پلید خود و هم دستانش را در قتل حضرت علی علیه السلام و عمرو، فاش کرد و با این خبر، معاویه بسیار شادمان گردید و بعد از آن همیشه سعی داشت تا مقام معنوی ابن ملجم را بالا ببرد؛ به طوری که با اهدای چهار هزار درهم به سمرة بن جندب، از وی خواست تا آیه 207 سوره بقره(25) را در شأن ابن ملجم تفسیر کند؛(26) در حالی که به شهادت مفسران شیعه و سنی، این آیه در شأن و منزلت حضرت علی علیه السلام نازل شده است.(27)
بررسی مجموع شواهد تاریخی نشان می دهد که توطئه قتل امیرالمؤمنین علیه السلام کاری فردی نبود، بلکه عملی از پیش طرّاحی شده بود که بزرگان خوارج در ترسیم آن نقش بسزایی داشتند و ابن ملجم فقط مجری آن بود. برای اثبات این ادعا شواهد گوناگون تاریخی در دست است؛ مانند:
1. ابن ابی الحدید اشعاری را از خوارج نقل می کند که به روشنی شرکت آن ها را در قتل امام علیه السلام تأیید می کند:
دَسَسْنا لَهُ تَحْتَ الظِّلامِ ابن مُلجَمٍ | جزاءً إذا ما جاءَ نَفْسا کِتابُها |
أباحَسن خُذها عَلی الرأس ضَرْبَةً | بِکَفّ کریمٍ، بَعد موتٍ ثوابُها(28) |
یعنی ما خوارج در تاریکی شب به دست ابن ملجم با دسیسه هایی سرنوشت علی را هنگامی که اَجل او فرارسید رقم زدیم. ای علی! از دست ابن ملجم کریم ضربه ای را برسرت پذیرا باش که ثواب آن در گرو قتل تو است.
2. طبری نیز شعری را از ابن ابی میاس مرادی نقل می کند که بر شرکت خوارج در این توطئه دلالت دارد:
و نَحنُ ضَرَبنا یا لک الخیرُ حَیدَرا | أباحَسن مأمومَةً فََتَفَطّرا |
و نَحن خَلَعْنا مُلکَهُ مِن نظامِهِ | بِضَربةِ سیفٍ إذْ عَلا و تَجبَّرا |
و نَحنُ کرامٌ فی الصباح أعزَّةٌ | إذا الموتُ بالموتِ ارتَدَی و تأزّرا(29) |
یعنی ای اباالحسن، حیدر! این ما (خوارج) بودیم که فرق سرت را دو نیم کرده و شکافتیم؛ ما بودیم که رشته سلطنت علی را هنگامی که تکبر و عصیان ورزید با ضربه شمشیری از نظامش پاره کردیم. ما در هنگامه صبح، گرامی و عزیزیم؛ هنگامی که مرگ جز با مرگ پاسخ داده نمی شود (بنابراین ما انتقام خود را گرفتیم).
این اشعار حماسی که توسط شاعران خوارج ایراد شده است، شاهد روشنی بر مدعای ما است که خوارج از طراحان اصلی قتل امام علیه السلام بودند و پاداش خود را در گرو قتل آن حضرت می دانسته و همواره بر آن فخر می کردند.
3. یکی از مواردی که شرکت خوارج را در شهادت امام تأیید می نماید، ماجرای دفن شبانه پیکر مطهر امام علیه السلام و مخفی کردن قبر او است؛ فرزندان امام علی علیه السلام از بیم آن که مبادا جنازه حضرت به دست خوارج بیفتد و توهینی نسبت به آن روا دارند، بدن مطهر پدر را شبانه به خاک سپردند و قبر آن حضرت را نیز مخفی نگاه داشتند.(30)
4. در گفت وگویی که ام کلثوم، دختر امام علی با ابن ملجم داشت به او گفت: چرا امیرالمؤمنین را کشتی؟ ابن ملجم در جواب گفت: من امیرالمؤمنین را نکشتم، بلکه پدرت را کشتم!(31)
از مجموع این شواهد این نتیجه حاصل می شود که اولاً: ابن ملجم، بر اساس همان عقاید خارجی گری امام علیه السلام را به شهادت رساند. ثانیا: بیش تر خوارج در این توطئه شوم شرکت داشتند. ثالثا: گفتار برخی از معاصران در این زمینه، طرفداری کورکورانه و بدون تحقیق و تفحص بوده و ادعای دست نداشتن خوارج در شهادت امیرمؤمنان علیه السلام ادعایی گزاف و بی اساس است.
طبق نقل ابن کثیر: «به دلیل ترس از خوارج، هر شب ده نفرمسلح، از اصحاب امام علی علیه السلام در مسجد برای حفظ جان وی نگهبانی می دادند حضرت در ملاقات با آن ها فرمود: چرا در این جا اجتماع کرده اید؟ جواب دادند: برای حفظ جان شما. امام علیه السلام فرمود: خداوند نگهبان خوبی برای من است و برای حفاظت هر فردی دو فرشته را مأمور کرده است؛ هنگامی که قضا و قدر الهی فرا رسد، آن دو این شخص را رها می کنند».